به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «آداب تربیت در روند نوگرایی: از خلال آدابنامههای اجتماعی دوره قاجار» نوشته سهیلا ترابی فارسانی و زرین شریفیان پور، با شمارگان هزار نسخه، ۲۵۴ صفحه و بهای ۱۸۵ هزار تومان توسط نشر تاریخ ایران منتشر شد. کتاب شامل دو بخش کلی است: «تربیت اطفال» و «تربیت البنات». تربیت الاطفال در ۱۲ گفتار سامان یافته است و بخش دوم شامل ۲۰ درس است. درس اول: «علم تدبیر منزل» است.
قسمت اول، در صفات لازمه کدبانو: درس دوم «در خصوص نظم»، درس سوم «بقیه رشته راجع به نظم مادّی»، درس چهارم «دفترهای راجع به تدبیر منزل»، درس پنجم «(۲) نظم اخلاقی (۳) نظم عقلی»، درس ششم «در پاکیزگی و نظافت»، درس هفتم «بقیه رشته نظافت»، درس هشتم «بقیه رشته نظافت»، درس نهم «بقیه رشته نظافت».
قسمت دوم، طریقه تغذیه: درس دهم «اقسام غذا»، درس یازدهم «بقیه رشته تغذیه».
قسمت سوم، طریقه ملبوس: درس دوازدهم «پیراهن».
قسمت چهارم، طریقه محّل سکنی: درس سیزدهم «انتخاب منزل»، درس چهاردهم «بقیه رشته انتخاب منزل - تجدید هوا»، درس پانزدهم «چراغ منزل - گرم کردن اتاق».
قسمت پنجم، طریقه پرستاری مرضی: درس شانزدهم «منزل مریض - مریض - طبیب – دوا»، درس هفدهم «مواظبت حال مرضی تا ورود طبیب».
قسمت ششم، مواظبت اطفال: درس هیجدهم «رختخواب - صندوقچه رخت طفل»، درس نوزدهم «بقیه رشته مواظبت اطفال»
قسمت هفتم: قوای بدنی- تغذیه: «درس بیستم: اعمال بدن طفل، دقت در اعضا حواس» و «در مبحث تهیه اغذیه».
در باب این پژوهش
خواندن این اثر ما را با دگرگونیهای روشهای تعلیم و تربیت در دوره قاجار و همچنین در دوران گذار آشنا میکند. این که آموزشها در آن زمان چگونه بوده است، ساختار سنتی جامعه چه انتظاراتی از دختران و پسران جوان داشته و بر این اساس آنها چگونه برای ایفای نقشهای اجتماعی خود آموزش میدیدند و پرورش مییافتند.
با ورود نوگرایی، نهتنها مواد درسی جدید عرضه شد که شیوه آموزش و پرورش و به تدریج فلسفه آموزش دگرگون شد. نخبگان جامعه در قالب متون تعلیمی دیدگاههای خود را مطرح میکردند و میکوشیدند روشهای مناسب آموزشی را تعلیم دهند. این اثر شامل دو آدابنامه تعلیمی یکی برای دختران و دیگری برای پسران است که میتواند جزئیات این تعالیم را بازتاب دهد. امروزه روشهای آموزش و پرورش نه تنها بسیار اهمیت یافته است که همچنان در حال دگرگونی است و بدیهی است روند این دگرگونیها ما را با چالشهای این مسیر بهتر آشنا خواهد کرد.
در باب آدابنامهها
آدابنامهها متونی تادیبی– تعلیمی هستند که نگارش آنها قدمتی طولانی دارد. آن بخش از آدابنامهها، اندرزنامهها یا پندنامههایی که به امر سیاست پرداختند با عنوان سیاستنامه معروف شدند و بیشتر شناخته شدهاند. اما در کل آدابنامهها دستهای ازکتابهای تعلیمی- تادیبی محسوب میشوند که گستره وسیعی از اخلاق، معاشرت، نظافت، غذا خوردن، لباس پوشیدن، مهمانی رفتن، امور مذهبی و پزشکی، امور خانوادگی، ازدواج، فرزندپروری و تعلیم و تربیت و نمونههایی از این دست را شامل میشوند.
سنت آدابنامهنویسی به دوره باستان ایران برمیگردد. از این دست میتوان به کتابهای شایست – نشایست اشاره کرد که وظیفه تعلیم آداب و اخلاق اجتماعی و فردی را به عهده داشتند. در دوره نخستین اسلامی این گونه آثار با عناوینی همچون آدابالفرس یا آدابالکبیر ترجمه شدند
تنوع مطالب و امور آدابنامهها به گسترش و تنوع امر روزمره مردمان از دیر باز تاکنون است و از این رو میتوان نام آدابنامههای اجتماعی بر آنها گذارد. آدابنامهها مجموعهای از دستورنامهها است که رفتارهایی اجتماعی را تجویز میکنند. آنها نمادی از هنجارهای اجتماعی را بازتاب میدهند که بر سنت، اخلاق و رفتارهای اجتماعی مورد پذیرش عرف تاکید دارد که البته گاه به اخلاق و امور مذهبی نیز نزدیک میشود. از این رو آدابنامهها گاه با کتب فقهی و گفتارهای تادیبی– تنبیهی و فقهی– دینی نیز نزدیک میشود. آداب نماز، آداب حج، آداب روزه و آدابالشریعه نمونههایی از این دستاند.
اندرزنامهها، پندنامهها و نصیحتنامهها نیز از همان سنخ آدابنامهها هستند. پند و اندرزها در این دسته از منابع عرفی، دینی، تجربی و توصیهای هستند. در کل آدابنامهها در قالب حکمت ارسطویی که به دو بخش عملی و نظری تقسیم میشد در حوزه حکمت عملی در کنار سیاست مدن و تدبیر منزل قرار میگیرد.
تاریخچهای از سنت آدابنامهنویسی
سنت آدابنامهنویسی به دوره باستان ایران برمیگردد. از این دست میتوان به کتابهای شایست – نشایست اشاره کرد که وظیفه تعلیم آداب و اخلاق اجتماعی و فردی را به عهده داشتند. در دوره نخستین اسلامی این گونه آثار با عناوینی همچون آدابالفرس یا آدابالکبیر ترجمه شدند. عنوان آداب توسط ابن مقفع در ترجمه این گونه متون به کار رفت و در قرون متوالی اسلامی در شکلها و عناوین متعدد به حیات خود ادامه داد. آدابنامهنویسی ساحتهای گوناگونی را درنوردید، سیاست، فلسفه اخلاق و امر اجتماعی و به لحاظ محتوایی ترکیبی شد از اندرزنامهها و سیاستنامههای دوره باستان ایران و دیگر تمدنهای باستانی که آثار آنان در عصر ترجمه به عربی برگردانده شد. همچنین از فرهنگ اسلامی، از آیات و احادیث اسلامی نیز بهره گرفت. بنابراین محتوای ترکیبی این گونه متون، تلفیقی شد از فرهنگ باستان و فرهنگ اسلامی که در دوره صفویه به مبانی فقهی و فکری تشیع نیز آمیخته شد. این روند تا دوره قاجار ادامه یافت که تنوع و تعدد آدابنامه نویسی گستردهتر شد.
آدابنامههای اجتماعی آن دسته از منابع تاریخ اجتماعی هستند که کمتر مورد توجه پژوهشگران اجتماعی بودند. در این دسته از منابع نخبگان اجتماعی و صاحبان اندیشه وظیفه تجویز دستورات تعلیمی برای آموزش رفتارهای اجتماعی را به عهده داشتند. بایدها و نبایدهای اجتماعی، عرف و روشهای قابل پذیرش اجتماعی و هنجارهای مرسوم که از دل عرف، سنت وتجربههای دیرین برآمده در رسائلی با عنوان آدابنامههای اجتماعی قابل طبقه بندی هستند. البته ایدهها و توصیههای تعلیمی آدابنامهها عمدتاً نمونههای مثالی و ایدهآل آن امور را طرح میکردند و مردم جامعه را به حرکت به آن سو دعوت و یا توصیه میکردند.
آدابنامهها در هر دوره معیار هنجاری یا ناهنجاری هر کنش اجتماعی را مطرح میکردند. نویسندگان آدابنامههای اجتماعی که نخبگان فکری دوران خود بودند، گاه تثبیت کننده وضع موجود و سنتهای متداول زمانه خود بودند و گاه تحول آفرین و دگرگون کننده شرایط موجود محسوب میشدند. آدابنامههای اجتماعی بازتاب دهنده آداب و رسوم یک جامعه یا گروه و یا طبقهای اجتماعی در زمانی خاص بودند که از منظر تاریخ از پایین مملو از موضوعاتی قابل توجهاند، همچون آداب صحبت، آداب نکاح، آداب سفر، آداب غذا، آداب پوشاک، آداب حمام، آداب معاشرت و نمونههای از این دست که به امر روزمره مردم و هنجارهای اجتماعی پذیرفته شده اشاره دارد.
آدابنامهها در دوران قاجاریه
دوره قاجار آغاز مراوده ایران با دول اروپایی بود. در دوره ناصری نوگرایی، حوزههای گوناگون اقتصاد، سیاست، فرهنگ و جامعه را درنوردید. عناصر جدید زمینه پرسشهایی را فراهم کرد که جامعه سنتی ایران را به چالش طلبید. ورود کالاهای جدید، ایدههای جدید و آداب جدید، سپهر جدیدی در جامعه و در ذهن اندیشهورزان ایجاد کرد که طبعاً بر آدابنامه نویسی این دوران نیز تأثیر گذارد. آدابنامههای اجتماعی دوره قاجار به لحاظ تعداد و تنوع از گستره بیشتری برخوردار شدند.
دستهای از آدابنامهها تا اواسط دوره ناصری عمدتاً به سنتهای اجتماعی پیشین وفادار بودند و با تلفیق وجوهی از عناصر فرهنگ ایران باستان، یونان، اسلام بخصوص آیات و احادیث، و فرهنگ شیعی؛ عمدتاً بر حفظ وضع موجود تأکید داشتند. دستهای دیگر از آدابنامهها اجتماعی، از اواخر عهد ناصری به دلیل نفوذ و گسترش تدریجی افکار و عقاید نوگرایانه و مراودات بیشتر سیاسی و فرهنگی با دول اروپایی، عناصری از فرهنگ اروپایی را بر محتوای تعالیم خود وارد کردند که با آدابنامههای سنتی و مرسوم گذشته متفاوت بود که این دسته از آنها را به دلیل دارا بودن ویژگیهای دوره گذار، آدابنامههای گذاری نامیده میشوند.
در این نمونهها کوشیده شده بود رفتارهای اجتماعی جوامع دیگر به عنوان نمونههای ایدهآل متفاوت با شکلهای سنتی مرسوم ارائه شود. دولتآبادی کتابی با عنوان آداب معاشرت منتشر میکند که در آن تمامی رفتارهای اجتماعی زنان اروپایی تعلیم داده میشود، شیوه نشستن، راه رفتن و حضور در محافل اجتماعی و فرهنگی که مردان و زنان در آن حضور داشتند و برای زنان ایران در آن زمان تجربهای جدید محسوب میشد. مشروطیت گفتمان نوگرایی فکری و اجتماعی را تقویت کرد. آدابنامههای گذاری که به گفتمان جدید دل بسته بودند، دیگر قرائتی از سنتی مشترک را ارائه نمیدادند، بلکه عناصر جدیدی از فرهنگ اروپایی را مطرح میکردند که برخی از هنجارهای سنتی را به چالش میکشید و گفتمان جدیدی را تعلیم و تبلیغ میکرد.
نخستین کوششها برای اصلاح حوزه تربیت در دوره قاجار
دستهای از آدابنامههای اجتماعی به مساله تعلیم و تربیت پرداختهاند. تا پیش از نخستین گامهای اصلاحات نوگرایانه در دوره قاجار، تعلیم و تربیت روند معمول سنتی داشت. مکتبخانهها برای عموم و معلم سرخانه برای اعیان و اشراف شیوهای مرسوم بود که در حد آموزش احکام مذهبی، قرآن، صرف و نحو عربی و ادبیات قدیم فارسی و حساب و کتابی مختصر خلاصه میشد. این میزان از آموزش پاسخگوی نیازهای اجتماعی مردم در چارچوب ساختار سنتی جامعه بود. افراد در این شیوه برای کار کردن در زمینهای خاص و کسب و کاری مرسوم آماده میشدند.
دختران عمدتاً در سن پایین ازدواج میکردند و خیلی زود به خانه بخت میرفتند. آنان باید برای ایفای نقش مادری و همسری آماده میشدند و این جمله معروف که دختر آخر باید شوهر کند درس خواندن به چه دردش میخورد نشانگر این بود که جامعه سنتی از آنها بیش از این طلب نمیکرد. پس ایفای چنین نقشهایی نیاز به آموزش دروس جدید نداشت و کاربردی نیز در زندگی آنان نداشت. زبان خارجه، فیزیک، ریاضی، طبیعیات، هندسه، شیمی، جبر و علومی از این دست برای زندگی واقعی دختران بیحاصل تلقی میشد، چراکه دختران و زنان به لحاظ اقتصادی زیرمجموعه پدران و همسران خود تلقی میشدند، امکان کسب درآمد مستقل، فعالیت شغلی و حضور اجتماعی در این راستا نداشتند.
آموزش سنتی همچون دیگر عناصر در ساختار سنت کاربردی منطقی در چارچوب ساختاری آن داشت. آموزش پسران نیز هرچند شرایط بهتری از دختران داشت ولی آن نیز بیشتر مبتنی بر پاسخگویی به نیازها و ایفای نقشهای اجتماعی و خانوادگی آنان در جامعه بود
آموزش سنتی همچون دیگر عناصر در ساختار سنت کاربردی منطقی در چارچوب ساختاری آن داشت. آموزش پسران نیز هرچند شرایط بهتری از دختران داشت ولی آن نیز بیشتر مبتنی بر پاسخگویی به نیازها و ایفای نقشهای اجتماعی و خانوادگی آنان در جامعه بود. پسران عمدتاً در چارچوب نظم طبقاتی جامعه مسیر شغلی پدر را دنبال میکردند. هنجارهای اجتماعی مسیر معینی را برای آنان ترسیم میکرد و آموزش تفکر تعبدی و تقلیدی، زندگی آنان را در ساختار هنجارهای اجتماعی سنتی شکل میداد.
آنچه در آدابنامههای مربوط به تعلیم و تربیت تا پیش از دورههای اصلاحات در دوره قاجار میتوان یافت تأکید بر رفتارها و چارچوبهایی است که در ساختار اجتماعی سنت کاربرد و ضرورت دارد. از این رو، این دسته از آدابنامهها مبلغ تعلیم آمرانه و انتقال دانش و تجربه گذشتگان با روشهای انضباطی بودند. آموزشها معلم محور و دانشآموزان منفعل بودند و مشارکت فراگیری در امر آموزش نداشتند. تربیت کودکان بر اساس تفکر تعبدی و تقلیدی و اطاعت بیچونوچرا از معلم در راستای آموزش هنجارهای اجتماعی صورت میگرفت. در واقع مجموعهای از شایست و نشایستهای عرفی و مذهبی تعلیم داده میشد.
وضعیت نابهنجار مکتبخانهها در عصر قاجار
توجه به وضعیت بهداشتی محیط آموزش و سلامت جسمی و روحی شاگردان مورد عنایت نبود. مکتبخانه گاه در مکانهایی سرد و تاریک و نمناک بود که موجب سرایت انواع بیماریهای گوناگون مثل کچلی، آبله، سرخچه، مخملک و نمونههای از این نوع بیماریها میشد. علاوه بر بیماریهای جسمی، به دلیل بهرهگیری از روشهای خشونتآمیز تنبیهی در مکتبخانهها که سالهای بعد نیز در مدارس جدید نیز تداوم یافت، استفاده از انواع چوب و فلک و ترکههای انار که گاه خود دانش آموز میبایست برای تنبیه خودش آماده میکرد متداول بود.
همچنین خشونتهای کلامی، دشنام و تحقیر اطفال برای تربیت و رامکردن آنها از روشهایی بود که در تعلیم و تربیت قدیم به کار میرفت. به شاگردان توصیه میشد از تنبیههایی که برای آموزش آنها انجام میشود ناراحت نشوند چون این روش به صلاح و خیر آنها است. البته در آن زمان متولیان آموزش متوجه این نکته نبودند که آسیبهای اساسی که از این طریق به روح و روان دانشآموزان وارد میشد گاه تا پایان عمر با آنها همراه میماند. جایگاه معلم و شاگردی وجهی همانند مرید و مرادی داشت. نام آموزگار را باید با تعظیم و احترام یاد کرد. باید زمام خود را به او سپرد. در برابرش بیادبی نکرد. حتی مخالفت با وی مغایر دستورات شرع تلقی میشد.
شاگرد باید به وقت و با اجازه سوال بپرسد و آن را بیجهت تکرار نکند. در کلام معلم مداخله و اخلال نکند و با نظر وی به صراحت مخالفت نکند. آدابنامهها میکوشیدند دستورالعملهای مورد پذیرش در دورانهای گذشته را به زمانه و دوران خود تسری دهند و رفتارهای اجتماعی را طبق سنت پیشینیان ساماندهی کنند. همانطور که شاگرد باید آدابی را رعایت کند، معلم نیز باید به دانش و فن تسلط داشته باشد. ماهر، عاقل، باخدا، پاکدامن، متدین و پرهیزکار باشد و آداب رفتار با کودکان را بداند؛ شیرین گفتار و دارای اخلاق حسنه و حسن سیاست باشد و بیش از طاقت او از وی نخواهد و در تعلیم بخل نورزد و علومیکه باعث فساد است آموزش ندهد. در هر صورت در تعلیم و تربیت سنتی هرکدام از عناصر دخیل در آموزش وظایف و روابط متقابلی به عهده دارند. رساله آدابالمتعلمین مهمترین اثر در این راستا بود که بارها در دوره قاجار استنساخ و بعدها چاپ سنگی شد.
در دوره گذار که پیش از آن اشاره شد، ورود افکار جدید و گسترش عناصر نوین در آموزش و تعلیم و تربیت نیز راه خود را گشود. آگاهی از تحولات جهانی، پرسشها و چون و چراهایی در فرهنگ بومی ایجاد کرد که در حوزه تعلیم و تربیت موجب نخستین انتقادات به شیوه آموزش در مکتب خانههای سنتی شد. مشروطیت با تقویت گفتمان جدید امکان به چالش کشیدن روشهای سنتی را بیشتر فراهم کرد. هر چقدر به اواخر دوره قاجار نزدیک میشویم شیوههای آموزش اروپایی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و به همان نسبت روشهای قدیم زیر سوال میرود. البته باید به این نکته اشاره کرد که این روشهایی که نوین مینامند مربوط به اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در اروپا بوده است که طبعاً با روشهای امروزی آموزش تفاوت بسیار دارد.
یک رساله نوین تربیتی در عصر قاجار
در سال ۱۲۹۳ ق./ ۱۸۷۵ م میرزاتقیخان کاشانی رسالهای با عنوان تربیتنامهای در قواعد تعلیم و تربیت اطفال نگاشت و به انتقاد از روش مکتبخانهای پرداخت. او به وضعیت بهداشتی مکتبخانهها و مسأله سلامت اطفال در این مکانها پرداخت و انتقاداتی را به شیوه سنتی آموزش وارد کرد. این نوع آدابنامههای مربوط به تعلیم و تربیت از گونه آدابنامههای گذاری بودند که سنتها و رسوم متداول را زیر سوال میبردند و در پی ایجاد طرحی نو بودند. اینها نمونههایی از آدابنامههایی بودند که قواعد نوینی را ارائه میدادند و وجوهی انتقادی از شیوه تعلیم و تربیت سنتی را بازتاب میدادند و ابعادی از شیوههای آموزش اروپایی که با شیوه سنتی مغایرت داشت مطرح میکردند. این دسته از اندیشهورزان زمینههای فکری تغییرات نظام آموزشی را مهیا میکردند و در کنار اصلاحطلبان حکومتی قرار داشتند که زمینههای عملی و اجرایی تغییر گفتمان را فراهم میکردند.
آدابنامههای گذاری به انتقاد از عناصری از شیوههای سنتی آموزش میپردازند و تفاوتهایی با آدابنامههای سنتی دارند ولی این به آن معنا نیست که به طور کل خواهان تغییراتی اساسی هستند. در این گونه آدابنامهها صرفاً برخی از عناصر تعلیم و تربیت سنتی به چالش کشیده میشود ولی در کل در آدابنامههای گذاری ملغمهای از عناصر نو و عناصر سنتی به صورت درهم تنیده وجود دارد و طبعاً به این معنا نیست که در هر آدابنامه گذاری همه عناصر این گونه آثار موجود است. بروز اندیشههای نو در حوزه آموزش نیز زمینههای نقد آموزش سنتی و طرح نقدهایی را در این زمینه فراهم کرد.
بر اساس آدابنامههای تعلیمی سنتی، افراد لوحهای سفیدی بودند که از طریق پند و اندرزهای برآمده از متون مذهبی میشد آنها را تربیت کرد. تربیت آمرانه بود و بر این باور بودند که اگر نصیحت و اندرز پاسخ نداد میتوان از تنبیه بدنی و خشونت رفتاری و کلامی برای به راه آوردن افراد استفاده کرد. شاگرد باید عبد و عبید معلم میبود و او را ستایش میکرد و رفتاری احترام آمیز نسبت به او میداشت. دانش آموزان در این شیوه آموزشی مجبور به انباشت محفوظات بودند. آنان حق پرسشگری و چونوچرا نداشتند. شیوه آموزش آمرانه بود و شکل سلسله مراتبی و از بالا به پایین داشت. کسانی تشویق میشدند که مطیع و منضبط بودند. شاگردان بر اساس الگوهای ثابت و یکسانی که همان هنجارها و سنتهای متداول اجتماعی بود تربیت میشدند. آموزشهای اخلاقی بر اساس اصول مذهبی و عرفی جامعه بود و کودکان نیز برای ایفای نقشهای اجتماعی متداول آن روزگار آموزش میدیدند بر همین اساس مواد درسی نیز تنوع چندانی نداشت.
نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی بهتدریج نقدهایی به شیوههای مرسوم و سنتی تعلیم و تربیت ایجاد شد. شیوههای آموزش اروپایی همچون ورود عقلانیت به ساختار آموزش، بهداشت فردی و بهداشت محیط آموزش، توجه به جسم و روان دانشآموز، مواد درسی متنوع و نظری و افزایش مهارتهای عملی دانش آموزان مورد توجه قرار گرفت. کودکان باید در شرایط مناسب پرورش مییافتند و صرف نصیحت و اندرز برای شکل دادن شخصیت آنها کفایت نمیکرد، بلکه تجربههای زیستی و شرایط پرورشی آنها بود که شخصیتشان را شکل میداد.
بر اساس آدابنامههای تعلیمی سنتی، افراد لوحهای سفیدی بودند که از طریق پند و اندرزهای برآمده از متون مذهبی میشد آنها را تربیت کرد. تربیت آمرانه بود و بر این باور بودند که اگر نصیحت و اندرز پاسخ نداد میتوان از تنبیه بدنی و خشونت رفتاری و کلامی برای به راه آوردن افراد استفاده کرد
اطاعت محض و رابطه مریدی و مرادی کاهش یافت و به ابتکار و پرسشگری اهمیت داده شد. در کل روشهای سنتی تعلیم و تربیت مورد نقد قرار گرفت و به تدریج و به تناسب در آدابنامههای تعلیمی گذاری نیز وارد شد و هرکدام از آنها یک یا چند مورد از موارد انتقادی را طرح کردند. اما تغییرات در این حیطه به یکباره صورت نگرفت. سالها و دههها سپری شد تا هرکدام از این دگرگونیها امکان بروز یابند. با توجه به تغییراتی که در آدابنامههای تعلیم و تربیت ارائه میشد نخستین زمینههای فکری تحول گفتمان آموزشی همزمان با روند ایجاد مدارس نوین در دوره قاجار مهیا شد.
درباره نسخههای خطی مورد استفاده در این کتاب
نویسندگان در این کتاب دو نسخه خطی از مجموعه آدابنامههای اجتماعی در حوزه تعلیم و تربیت را انتخاب کردهاند که نخستین آن تربیت اطفال اثر رضا مترجمالسلطان است که در سال ۱۳۲۱ ق ./۱۹۰۳ م چند سال قبل از پیروزی مشروطیت در ۵۹ برگ نگاشته شده است. این رساله در قالب شرحی است که نویسنده در مورد تولد پسرش آقا طاهر میدهد و این که او و همسرش چه افکار و تمهیداتی برای تربیت وی اندیشیدند و معتقد است تربیت که «مبنای مدنیت و وجدان» است به خانه و خانواده برمیگردد.
این رساله مربوط به تربیت فرزند در طبقه اعیان و اشراف است و طبعاً مخاطب آن نیز افراد این گروه اجتماعیاند که قادر به استخدام معلم سرخانه برای آموزش فرزندانشان هستند. این اثر عمدتاً بر تربیت فرزندان پسر تاکید داشته است. به همین جهت نویسندگان دومین رساله را در ارتباط با تربیت دختران برگزیدهاند که نگاه تربیتی به هردو جنسیت بررسی شده و امکان مقایسه فراهم شود. در رساله نخست تربیت اطفال شرح مفصلی از چگونگی مراحل آموزشی و تربیتی فرزند پسر خانواده که با نام آقا طاهر در متن از وی یاد میشود از زبان پدر خانواده گفته میشود که البته در این روند تربیتی مادر نیز حضور و تأثیر دارد و پدر توضیح میدهد که مادر را توصیه و نصیحت کرده تا «در اجرای تکلیف مادری» کم و کاستی نباشد و حتی «اندرزنامجاتی» برای مطالعه مادر تهیه کرده و هم ندیمهای برای تربیت و همنشینی با وی تعیین کرده است.
دومین نسخه این مجموعه در آدابنامههای اجتماعی، تربیت البنات اثر میرزا عزیزاللهخان منشی است که اختصاص به چگونگی تربیت دختران دارد. به گفته خود عزیزاللهخان این اثر از متنی به زبان فرانسه به فارسی ترجمه شده است که اقتباس و ترجمه در پانزده رجب ۱۳۲۹/۱۹۱۱ م در ۱۹۰ صفحه به پایان رسیده است. متن به تأیید وزارت معارف میرسد و چون آن را مفید مییابند، قرار شد در کلاس دوم مدارس دختران تدریس شود. البته مترجم متذکر میشود برخی مطالب که با «اخلاق و عوائد وطنی ما بیتناسب و نقل آن به فارسی خالی از ضرورت بود» ترجمه نشده، در این رساله بر این تاکید میشود که هدف این رساله تربیت دختران است که از «سن طفولیت از طریقه و اسلوب زندگانی خبر یابند و به رسوم تربیت مستحضر گردند تا چون مادر و رئیس خانواده شوند ادای حقوق عائله نمایند.» این نکته قابل توجه است که تربیت البنات نیز در زمره آدابنامههای گذاری پس از مشروطیت است و برخلاف آدابنامههای سنتی که به اندرزنامههای سنتی متکی بر توصیههای پیشینیان وابسته بودند مطالب خود را از رسایل اروپایی میگرفتند و به فارسی زبانان ارائه میدادند.
نظر شما